http://s8.picofile.com/file/8343356250/190098_380.jpg

این همه از عشق نوشتم؛

این همه از کلمات نوشتم؛

این همه از علایقم،از فیلم ها،از سریال ها،از آدم ها،از احساسات،از آینده،از گذشته و انقدر از حرف از حرف و از حرف نوشتم

بزارید یکبار هم در مورد نقاشی ها بنویسم.

تا حالا گفته بودم من عاشق نقاشی ام؟

خب.من عاشق نقاشی ام!

قدرتشون رو دوست دارم.اون حس قدرتی که رنگ ها بهم میبخشن رو هم همینطور

تا به حال امتحان کردی که پرتاب کردن رنگ ها به اطراف چه حسی داره؟

اگر نکردی،حتما انجامش بده

رنگ ها رو پرتاب کن و زندگی کن

با رنگ ها شکل بکش و بخند

با رنگ ها رنگین کمون بساز و برقص

با رنگ ها دیوانه بازی در بیار و آهنگ بخون

سطل های رنگ رو روی خودت خالی کن و آزاد باش

با رنگ ها نقاشی کن و دور خودت بچرخ

با رنگ ها پرواز کن و نفس بکش

در رنگ ها غرق شو و زندگی کن!

میدونی.من نقاشی بلد نیستم،حتی یکذره

اما کی گفته برای اینکه نقاشی دوست داشته باشی باید بلد باشی؟

من عاشقانه مینویسم و عاشق نیستم

و غمگین مینویسم و غمگین نیستم

من ساعت ها میرقصم و رقص بلد نیستم

من هزاران بار میخندم و شاد نیستم

من با آهنگ ها میخونم ولی خوندن بلد نیستم

من زندگی میکنم و زندگی کردن بلد نیستم!

و با همه ی اینها،باز هم من در رنگ ها غرق میشم

در نقاشی ها غرق میشم و در دریای نقاشی "موج نهم" شناور میشم

در نقاشی ها معلق میشم و بین ستاره های نقاشی"شب پر ستاره" ون گوگ پرواز میکنم

در نقاشی ها میخندم و کنار مونالیزا میشینم و میمون بازی در میارم!

در نقاشی ها جنب و جوش میکنم و در دریاچه "گالری علوفه" میغلتم

در نقاشی ها آواز میخونم و در نقاشی "جیغ"فریاد میکشم

در نقاشی ها رها میشوم و در کنار ساعت های "تداوم حافظه"خودمو رها میکنم

در نقاشی ها شیطنت میکنم و سیب نقاشی "پسر انسان"را گاز میزنم

در نقاشی ها زندگی میکنم و نمیتونم نقاشی باشم!

پس این جمله ی"نقاشی دوست داری؟"رو تمومش کنین

چون نه.من نقاشی هارو دوست ندارم.من فقط با اونا زندگی میکنم

چون بعد از کلمات،اینجا تنها نقاشی هان که در قبال من قدرت و مسئولیت دارن .

زیادی نوشتم.زیادی بیهوده نوشتم

اما اشکالی نداره.چون این نقاشی ها و رنگ هان که باعث میشن کلمات هرگز به پایان نرسن

و من الان اینجام

بین هزاران تابلو و رنگ و نقاشی

همراه یه متن که هرگز به پایان نمیرسه

شاید احساسات من به نقاشی ها توی کلمات جا نمیشن

و این تقصیر من نیست!

پس بزارید از اول شروع کنم.

این همه از عشق نوشتم؛

این همه از کلمات نوشتم؛

این همه از علایقم،از فیلم ها،از سریال ها،از آدم ها،از احساسات،از آینده،از گذشته و انقدر از حرف از حرف و از حرف نوشتم

بزارید یکبار هم در مورد نقاشی ها بنویسم.

تا حالا گفته بودم من عاشق نقاشی ام؟



مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : نقاشی ,زندگی ,ها،از ,نیستممن ,دوست ,نوشتم؛این ,عاشق نقاشی ,گفته بودم ,حالا گفته ,نقاشی دوست ,زندگی میکنم ,احساسات،از آینده،از گذشته ,ها،از احساسات،از آینده،از ,ها،از سریال ها،از ,فیلم ها،از سریال
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خوشه های لجستیک - پروفسور یوسی شِفی - ترجمهٔ علی مهدوی نادر matin akdolgar گیاهان خوراکی ، گیاهان دارویی ، ادویه جات ، میوه ها #younes_turabi شرکت راه روسیه RussWay. روسیه تخصص ماست. وبلاگ شخصی باقر دزفولی . B. Dezfouli Blog mihanfiledl Nicole